دکتر پاپاندرا، رسانه گویای فجایع دندانپزشکی!
خاطرات یک دندانپزشک واقعی: ۱۰
دکترموسوی نسب دندانپزشک مطب روبرویی است. قاعدتا ما باید دشمن خونی و رقیب هم باشیم اما چند وقتی است که نامرادی روزگار ما را به همزیستی مسالمت آمیزی رسانده است. ما در روزهای مگسپران با هم چای میخوریم و گپ میزنیم و از مصائب شغل و کارمان میگوییم. صرف نظر از کله بدون مو و سبیل پر و پیمانش که او را شبیه جرج پاپاندرا، نخست وزیر مستعفی کشور ورشکسته یونان میکند، تشابهات دیگری وجود دارد که باعث شده به او نسب لقب دکتر پاپاندرا بدهم!
هر دانشکده جدیدی که افتتاح شود موسوی نسب با بهانه اطلاع رسانی سر و کلهاش در مطب پیدا میشود تا خبر بد را خودش شخصا به اطلاع من برساند (بنابر این تقریبا هر روز دکتررا در مطب میبینم!). خرمایی هم که به همراه چایی (به خاطر دیابتم) صرف میشود بزممان را در این مجالس رونق میبخشد! خبرهای بد دیگری را هم دکتر به اطلاع ما میرساند؛ افزایش تعداد ورودیهای دانشکدهها، افزایش تعداد دانشجویان دندانپزشکی در خارج کشور، ثابت ماندن تعرفههای در سال جدید و گران شدن مواد و تجهیزات…
دیروز صبح دکتر پاپاندرا با خبر داغ گران شدن دوباره کارپول از درب مطب وارد شد. خرما را که به او تعارف کردم سه تا برداشت و یکی را در دهانش قرار داد و در ادامه گفت: دکی جان خبر داری دانشکده دندانپزشکی آزاد شیراز هم به راه افتاده؟
بعد خرمای دیگر را دهانش گذاشت و ادامه داد: این ماه اینپوت مطبم حدود ده درصد کاهش پیدا کرده، کمکم باید طرح ریاضت اقتصادی را در مطب اجرا کنم.
به اخبار دکتر عادت کردهام. هر وقت وارد میشود عرق سردی بر پیشانیام مینشیند، حتی خرما هم دیگر از گلویم پایین نمیرود.
دکتر پاپاندرا به راستی پرتابل خبری گویای تکثیر تاسف انگیز دندانپزشکان است!
منبع:دندانه