جراحی پرماجرای بینی دکتر مهدیخواه!
خاطرات یک دندانپزشک واقعی: ۲۰
ماجرا از اینجا آغاز شد که دکتر مهدیخواه، که یک جراح– دندانپزشک بود پس از یک فقره تصادف، یک فقره اصابت توپ میکاسای داخل سالنی فوتبال و یک فقره اصابت مشت حین درگیری بر سر جای پارک روبروی مطب، تصمیم گرفت که دماغ تاب ورداشته خود را که آماج حملات و دوست و دشمن بود راینو-سپتوپلاستی کند و از شر کوهان دماغ تابدارش هم علاوه بر خّر خّر شبانه، خلاص شود!
تا اینجای کار موردی نداشت. مشکل از انجا شروع شد که شوهرخواهر دکتر مهدیخواه که یک متخصص ای ان تی بود زحمت برداشتن این بار را از روی بینی او بر عهده گرفت. بعد از پایان موفقیتآمیز عمل جراحی و سپری شدن دوره نقاهت، دوران حاد حضور دکتر مهدی خواه در اجتماع آغاز شد!
هر کدام از همکاران که میشنید مهدیخواه به جای اینکه دماغ خود را دست یک نفر خودی (جراح فک و صورت) بدهد، به دست یک نخودی، آن هم از جنس دشمن (متخصص گوش،حلق و بینی) داده است با کمال تاسف سری تکان می داد و او را به باد شماتت می گرفت! کار به جایی رسید که این خیانت بزرگ دکتر مهدیخواه به آرمانهای دندانپزشکی، دهان به دهان گشت و به گوش اساتید جراحی سابق او در دانشکده رسید. پیغامهای سرزنش و عتاب پشت سر هم روانه مطب دکتر مهدیخواه میشد. هر قدر مهدیخواه میخواست توجیه کند که شوهر خواهرش زحمت جراحی را کشیده است،، در عوض مخالفان عصبانیتر میشدند که چرا اصلا اجازه داده که خواهرش با یک نفر از قوای دشمن ازدواج کند!
سرانجام یکی از همکاران پیشنهاد کرد برای عادیسازی روابط با همصنفیها، دکتر مهدیخواه از این عمل شنیع خود اعلام برائت کند؛ از جراحی انجام شده اعلان نارضایتی نماید، تاکید نماید که عمل بینی حق مسلم جراحان فک و صورت است و ایانتیها بروند و به همان شست و شوی گوش خود بپردازند!
دکتر مهدی خواه به خاطر رودربایستی که با شوهرخواهرش داشت علیرغم فشار زیاد همکاران، به چنین اعترافاتی تن در نداد ولی همیشه سعی میکرد در کنگرهها، بازآموزیها و میهمانیها دستش را حتی الامکان روی دماغش بگیرد تا داغ دل همکاران، به خصوص جراحان فک و صورت، را با یادآوری خیانت تاریخیاش به صنف، تازه نکند!
منبع:دندانه