پایان دولت نفتی و مسأله مالیات: یک فرصت تاریخی!
دکتر شهاب دانشور
انسانشناس و پژوهشگر تاریخ اجتماعی در دانشگاه لایدن
اگر به تاریخ ایران بنگریم، حکومتهای ایران تا پیش از افزایش درآمدهای نفتی، منابع مالی خود را از طریق غارت (spoiling economy) بهدست میآوردند. حال این غارت میتوانست نظاممند و تدریجی بوده و یا ناگهانی و بیضابطه، گاه این منابع غارت شده از خارج از مرزهای همیشگی ایران بود و گاه در داخل مرزها. برخی این منابع را همین الان با افتخار در موزههایمان نمایش میدهیم، کافی است سری به موزه ملی جواهرات واقع در چهارراه استانبول بزنید تا جواهرات غارتی از هندوستان را پشت ویترینهای حفاظتشده ببینید.
در زمینه داخلی هم شیوه گرداندن امور تا پیش از افزایش تولید و فروش نفت به همین ترتیب بود. حکومت قاجار چنان در این وادی هنرمند بود که کنسول انگلیس نوشته بود (نقل به مضمون): «در ایران آبادی راه به ضرر مجاوران جاده تمام میشود. چون هر محتشمی که عبور میکند روستاییان را غارت کرده و از آنان قوت روزانهشان را نیز میدزدد. چنانکه در مجاورت راه تهران- تبریز دیگر روستای آبادی نمانده است…»
اما با وارد شدن رانت نفتی و سپس با افزایش سهم نفت در منابع دولت، غارت نظاممند و یا غیرنظاممند رعایا پایان پذیرفت و حتی برعکس نقش دولت وارونه شد. تا آنجا که دولت نقش موزع پول نفت را در میان مردم به عهده گرفت و از آموزش عالی تا توزیع شیر و موز رایگان در مدارس را متعهد شد.
این رابطه در سالهای اخیر به نظر میرسد که در حال واژگون شدن دوباره است. یعنی با کاهش سهم نفت در اقتصاد ایران و البته به علت غلبه تفکر نئولیبرال، وجود تحریمها و دیگر مشکلات ساختاری دولت نه میخواهد و نه میتواند که نقش دولت رفاه را بازی کرده و برای شهروندان آموزش، سلامت، تغذیه، حمل و نقل و دیگر ملزومات زندگی را فراهم آورد. به اصطلاح ما به پایان دولت نفتی رسیدهایم.
از سوی دیگر ما یک دولت پرهزینه داریم. حقوقهای نجومی، هزینه های غیرضروری، دستگاه بوروکراسی عریض و طویل، فساد نهادینه شده و کارگزارانی که نه بر مبنای لیاقت بلکه بر اساس جناح بندیها و یارگیریها به مناصب می رسند. با کاهش هرچه بیشتر سهم نفت در اقتصاد این دولت باید خرج خود را تأمین کند و اینبار شهروندان هستند که باید بار هزینه ها را به دوش بکشند. از این روست که دولت در گام اول تلاش می کند تعرفه ها و نرخها را واقعی کند. به چه معنا؟ یعنی یارانه ای را که به این خدمات تعلق می گرفت حذف کرده و خرج از جیب شهروندان را زیادتر کند. دومین روش سیاستهای تورمی است. تورم در حقیقت به این معناست که حقوق و دستمزد دریافتی شهروندان ارزش کمتری پیدا می کند و هزینه های واقعی دولتها کاهش پیدا می کند و دارایی هایش افزایش می یابد. سومین روش مالیات گیری است. یعنی اضافه درآمد شهروندان از آنان اخذ می شود و به جیب دولت واریز!
در این چند روز و در حالی که هنوز سرنوشت میلیاردها دلار ارز ۴۲۰۰ تومانی در پرده ابهام است، میلیاردها دلار ارز صادراتی به سامانه نیما بازنگشته و بخش غیررسمی اقتصاد حتی وارد سیستم حسابرسی دولتی نیز نشده است، پزشکان به عنوان هدف و بلاگردان (scapegoat) سازمانهای مالیاتی در رسانه های جمعی معرفی می شوند و از دزدیها و کم اظهاری این قشر شکایت ها می شود. مردم و شهروندان شاکی از رفتار و منش پزشکان وارد گود شده و هرچه می توانند با این موج همراهی می کنند. پزشکان و سازمانهای آنها نیز تا می توانند واکنشهای بی ربط نشان می دهند!
حق این است که ما پزشکان و دندانپزشکان باید مالیات بدهیم. ولی معنای مالیات در جامعه ما به شکل غارت ادراک می شود. زیرا سابقه تاریخی دولتها در اخذ باج و خراج نشان می دهد که این منابع مالی نه برای خدمات رسانی به شهروندان بلکه برای قدرتمندتر کردن دولت و نهادهای قدرت استفاده می شود.
حال که دولت نفتی به پایان نیم قرنی خود نزدیک می شود و کشتیبان را سیاستی دیگر آمده است، فرصتی تاریخی پیش روی ما قرار دارد. ما می توانیم رابطه دولت و شهروندان را با مالیات دادن تغییر بدهیم.تا پیش از این دولتها با پول نفت دولت را می چرخاندند و لفمه نانی هم به میان مردم پرتاب می کردند و رضایت می خریدند، حال که منابع آنها ته کشیده و دستشان به جیب ما باز شده، خوب است که ما از رعیت به شهروند تغییر ماهیت بدهیم. یعنی دولت را مثل مدیر ساختمان، وادار کنیم که در قبال دریافت شارژ و مالیات پاسخگو باشد! بگوید که هر هزارتومانی که از ما اخذ می کند کجا هزینه می کند؟ آیا این هزینه کرد به نفع همگانی و خیر عمومی است یا به جیب بوروکراتهایی با حقوق نجومی ریخته می شود؟ چالشهای پایدار جامعه چون آلودگی هوا، کیفیت پایین مواد غذایی، تخریب محیط زیست، جنگل زدایی و بیابان زایی، آسیبهای اجتماعی، کودکان کار و خیابان، اعتیاد به سیگار و دیگر مواد مخدر، خشونت شهری، زیرساختهای جاده ای و ریلی و … چگونه حل می شود و ما چگونه می توانیم از هزینه کرد صحیح مالیات اخذ شده مطمئن باشیم؟
ما پزشکان و دندانپزشکان باید مالیات بدهیم. در قبال آن هم دولت را باید وادار به پاسخگویی کنیم. دولت خدمت گذار مردم است نه سرور و صاحب اختیار ما! این فرصت تاریخی است که دولت را پاسخگو کنیم و خودمان تبدیل به شهروند شویم.
دوستان، همکاران، عزیزان! بیایید در قبال شفافیت خواهی، نصب کارتخوان و دیگر روندهای مالیاتی مقاومت نکنیم. بیایید مقاومت را از جانب صفت و ماهیت شهروندی شروع کنیم. شهروندی مسوول باشیم که دولتهای کژکارکرد را به پاسخگویی و مسوولیت پذیری مجبور می کنیم.
به امید روزی که مالیات پرداختی ما صرف اموری شود که زندگی بهتر را برای همه ما به ارمغان بیاورد و دیگر هیچوقت کودکی را نبینیم که سر در ظرف آشغال فروبرده و لقمه نانی می جوید…
منبع:دندانه