تجهیزات دندانپزشکی تاج الدین
0 محصولات نمایش سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

چگونه اقای رییس بیلان کاری کلینیک را بالا برد

چگونه اقای رییس بیلان کاری کلینیک را بالا برد

 

امروز رییس آمد. او از پیش رییسش آمد. رییس رییس به رییس گفته بیلان کاری کلینیک پایین است. رییس از ما ناراحت است.

همین پیش پای رییس بود که برای بی‌حس کردن دندان بیمار از دستیار سرنگ تزریق خواستم. گفت باید از پیش دکتر فلانی بیاورد. آخر‌‌‌‌ همان یک سرنگ را بیشتر نداریم. لحظاتی بعد سرنگ تزریق را می‌آورد. کمی زمان می‌برد تا ضد عفونی بشود. سوزن را از غلاف خارج کردم دیدم سوزن کوتاه است. گفتم یک سوزن بلند بیاورید. دستیار گفت نداریم چند روزی هست که تمام شده است.

دیروز یونیت قدیمی بخش را برای من کنار گذاشته بودند. اعتراض کردم که این یونیت ساکشن ندارد. رییس تا این را شنید بدو بدو بلند شد. بلافاصله یک لیوان را پر آب کرد و لوله ساکشن را در آن فرو کرد. ساکشن طی سی ثانیه نصف آب لیوان را بالا کشید. رییس گفت اینکه درست است! نمی‌خواهی کار کنی بهانه جویی نکن. تو اگر کار کن باشی با همین یک کاریش می‌کنی.

یکی دو تا از بیماران دارند با موبایل صحبت می‌کنند. دو سه تا از دستیاران هم مشغول تعریف آخرین جک‌های روز و قهقهه موذیانه خستند. صدای ساکشن هوایی واقعا کلافه کننده است. سرسام می‌گیرم. خطاب به منشی بخش می‌گویم لطفا بیماران درون بخش با موبایل صحبت نکنند. همکاران هم اگر صحبتی دارند به اتاق استراحت بروند و آنجا صحبت کنند. مگر اینجا سر جالیز است. رییس متوجه صحبت‌های من نمی‌شود تا بیاید و ایراد سخن بکند. آخر رییس دارد با موبایلش بلند بلند صحبت می‌کند.

چراغ سقفی اتاق به جای اینکه بالای سر یونیت نصب شده باشد دو متر آن طرف‌تر بالای دیوار بین یونیت‌ها نصب شده است. تا دیروز می‌توانستم یک کاریش بکنم. ولی از دیروز که‌‌‌‌ همان چراغ‌های زپرتی هم سوخته‌اند، نمی‌دانم چه کار باید کرد. می‌دانم که تا یکی دو ماه دیگه وضعیت همین است. مسئول خرید مرخصی است. باید بیاید. نامه نگاری کند. بررسی بشود. موافقت بشود…

پریروز خواستم نوار ماتریس ببندم. هر چی خواستم یک کاریش بکنم نتوانستم. آخه هولدر خیلی هرز بود و نوار را نگه نمی‌داشت. گفتم دستیار جان یک هولدر دیگر برای من بیاور. با اکراه می‌آورد. آن هم هرز است. یک هولدر دیگر می‌طلبم. اینجاست که رییس صدایم را می‌شنود و می‌گوید آن هولدر را برای من بیاور. این هولدر من را به دکتر بده. خلاصه هولدر سوم را می‌بندم. آن هم هرز است. می‌دانم که نباید بهانه جویی کنم. تا سال آینده هیچ خرید جدیدی نداریم. خریدی هم اگر باشد وسایل را شامل نمی‌شود و فقط مواد مصرفی را شامل می‌شود.

از دستیار قیچی می‌خواهم. باورم نمی‌شود با چه رویی این قیچی زنگ خوردهٔ زمخت را به من می‌دهد. به گمانم در سنهٔ سوم هجری قمری ساخته شده باشد. ولی می‌دانم که باید با همین یک کاریش بکنم.

برای کف بندی حفره ترمیمی تقاضای دایکال می‌کنم. چند دقیقه زمان می‌برد تا جناب دستیار تیوب‌های دایکال را پیدا کند. تاریخ مصرف دایکال را کنترل می‌کنم. بدک نیست. دو ماه دیگر وقت دارد. خودم دایکال را هم می‌زنم. می‌دانم که نباید منت دستیار را بکشم. قلم مخصوص دایکال در ست وسایل موجود نیست. چند دقیقه بعد دستیار یک برنیشر بزرگ پیدا می‌کند. می‌گوید با همین یک کاریش بکن دیگه.
دایکال را یک کاریش می‌کنم. می‌گویم گلاس بیاورید. دستیار که با اکراه از اتاق استراحتش بیرون می‌آید می‌گوید گلاس سلف یا لایت؟ دلم می‌خواهد با مشت توی دهنش بزنم. هشت ماه است گلاس لایت نداریم ولی عالیجناب هنوز این را نفهمیده است. خلاصه می‌فهمد که باید گلاس سلف بدهد. حالا جستجو‌ها برای پیدا کردن پودر ومایع گلاس شروع می‌شود. چند دقیقه بعد به طور کاملا تصادفی در یک گوشه‌ای از کلینیک گلاس پیدا می‌شود. نوبت پیدا کردن اسلب وهمزن است. شک نکنید که چند دقیقه طول می‌کشد. تازه وقتی پیدا می‌شود چند دقیقه طول می‌کشد تا بقایای سیلر و سمان و واش دیروز را از روی آن پاک کنند. نمی‌خواهم رییس را ناراحت‌تر کنم. امروز رییس ناراحت است. اعتراضی نمی‌کنم.

سه روز پیش سه واحد آمالگام خواستم. دستیار آمالگام را به طور فله‌ای در ست وسایل ریخت و رفت! من خوش خیال منتظر گرفتن آمالگام با کریر بودم. چند لحظه‌ای زمان می‌برد تا بفهمم خبری از کریر نیست. یک عدد کریر داشته‌ایم که هفته پیش شکسته است. رییس برای این موارد استفاده از پنس را پیشنهاد کرده است.

فرز‌های تراش کند شده‌اند. فرز تراش نداریم. فرز پرداخت کامپوزیت نداریم. مولت پرداخت نداریم. خمیر پرداخت نداریم. نوار پرداخت نداریم. لنتولو نداریم. پیزو نداریم. سکشنال ماتریس نداریم. کامپوزیت مناسب نداریم. سمان گلاس نداریم. دهان بازکن نداریم. هولدر بایت وینگ نداریم. ظهور و ثبوت خوب نداریم. پیش بند نداریم. نداریم نداریم نداریم… در عوض همه این نداریم‌ها می‌دانم که باید کار کنم. باید بیلان کاری را بالا ببرم. بیلان کاری  پایین است. امروز رییس آمد. او از پیش رییسش آمد. رییس رییس به رییس گفته بیلان کاری کلینیک پایین است.

رییس از ما ناراحت است. رییس جان به خاطر همه کم کاری‌ها ما را ببخش.

منبع:دندانه

0
دیدگاه‌های نوشته