نگاهی به پدیده نوظهور «آشیل»ایسم یا توریسمدرمانیِ معکوس در دندانپزشکی ایران
ایران کشوری است با ۱۶۴۸۱۹۵کیلومتر مربع مساحت و جاذبههای توریستی بیشمار مثل چلوکباب، بستنی اکبر مشتی، دیزی و صد البته مردمانی باصفا که در خواست رویت پروانه طبابت از پزشکشان را بیادبی میدانند. نه مثل مردمان بلاد غرب عادت ناپسند تحقیق و تفحص راجع به ادعاهای معجزهگونه پزشکان را دارند و نه زبانم لال میدانند سو کردن چیست.
در کمال تواضع و فروتنی آنچه را کارخانه و دانشگاه مملکت خودشان تولید کند، بنجل و به درد نخور میدانند و هر انچه را که بر روی کره جغرافیا، در سمت چپ گربه معروف به عمل آمده باشد، دوای درد و اکسیر حیات. یک قرص مسکن اگر در چمدان از اروپا یا امریکا آمده باشد ممکن است سرطان پروستاتشان را هم خوب کند. اما همین قرص اگر نام اشنای لابراتوار عبیدی یا زکریای تبریز را بر خود داشته باشد، سر دردشان را بدتر خواهد کرد. کافیست هواپیمایتان یکبار از فراز دانشگاهی در امریکا (همانجاییکه همه مردم سر و ریختشان شبیه هنرپیشههای هالیوود است) عبور کرده باشد یا یکبار اسمتان را از تبلیغات ماهوارهای «خارج» (همانجاییکه همه دکترهایش دانشمند و مخترع هستند) پخش شده باشد، آنوقت میتوانید افقهای ناممکن را در نوردید.
چشمهایتان را ببندید و ادعا کنید. پودری اختراع کنید که به محض پاشیدن آن بر روی استخوان فک، به همان سادگی که سماق را روی چلوکباب ایرانیتان میپاشید، استئوبلاستها ضمن احساس غرور از اینکه برای یک دکتر «از خارج برگشته» کار میکنند، استخوانسازی کاملی را در سه بعد برایتان به ارمغان بیاورند. میتوانید ارتوپد باشید و جراحی زیبایی بکنید. میتوانید جراح فک باشید اما از روش بالون زدن کاردیولوژیستهای ایرانی انتقاد کنید. میتوانید جراح لثه باشید اما «جراحی افزایش طول تاج» را کار بیخود همکاران بیسواد ایرانیتان بدانید. هر چه ادعا شگرفتر، کار راحتتر.
هنوز چشمهایتان را باز نکنید. مرزهای رویا در کشور افسانهای پارس لامتناهی است. شما میتوانید به داخل مجامع علمی و صنفی هم نفوذ کنید. همکارانتان هم مردم همین کشور هستند. اعتماد آنها سرمایه شماست. حدود دو قرن است که آنها به هر چه از فرنگ امده اعتماد دارند. اگر همکار از فرنگ آمدهای «شوی» جذاب و هیجانانگیزی را تحت عنوان سخنرانی علمی به خورد آنها بدهد، مطمئن باشید بدون آنکه کتابی ورق زده بشود و یا رفرنسی در خواست شود از او خواهند پذیرفت. ایرانیان هر چه قدر با مطالعه و تفحص بیگانه هستند همانقدر عاشق فرهنگ روایی و شفاهی هستند. اگر سخنور خوبی باشید نصف راه را رفتهاید. فراموش نکنید از واژه جادویی «آسان» حتما در عنوان سخنرانیتان استفاده کنید: بازسازی آسان فک، سینوس لیفت آسان…
همکارانتان به شما شک نخواهند کرد؛ بلکه به سیستم آموزشی و اساتیدی شک خواهند کرد از فرط تنگ نظری این در مانهای آسان را در نظر شما پیچیده جلوه دادهاند. شما میتوانید در ادامه شوی علمی خود، مانند شعبدهبازی که از کلاه خود خرگوش بیرون میآورد راههای آسان جراحی و درامدهای آنچنانی را به همکاران خود نشان دهید.
عنصر بعدی موفقیت شما «چمدان» خواهد بود. مهم نیست چمدان شما بزرگ باشد یا کوچک. سیاه باشد یا قهوهای. ایرانیان به آنچه در چمدان و از خارج آورده شود اعتماد کامل دارند. نیمی از چمدانتان را با کارت ویزیت پر کنید. همکارانتان بعد از اتمام سخنرانی به سویتان هجوم خواهند آورد.
با آنها مهربان باشید و سیل بیماران ارجاعیشان را بپذیرید. نیم دیگر چمدان را با پودرها و معجونهای اعجاب انگیز و اختراعی خودتان پر کنید: پودر استخوانساز آسان (با سبزیجات آماده به طبخ اسان اشتباه نشود)، معجونی که با مصرف سه قطره از آن بعد از هر وعده غذا، در عرض یک هفته ایمپلنتولوژیست خواهید شد…
باز هم چشمهایتان را بسته نگه دارید. نگذارید کابوس دستگاههای نظارتی رویاتان را بر هم بزند. آنها وظایف مهمتری دارند:
سانت زدن تابلوی همکاران پروانهدار داخلی، نظارت بر اجرای قانون «ممانعت از مطب زدن اساتید، تا دو ساعت قبل از مرگ در اثر سالخوردگی»…
آنها وقتی برای نظارت بر کار شما ندارند. دندانپزشکی ایران به لطف سازمانهای نظارتی، آشیلِ آش و لاش شدهای است که چندین پاشنه دارد. آشیلی که در سالهای اخیر آنقدر تیرهای کاری خورده که شما هم میتوانید با خیال راحت تیر خلاص را به پاشنه یا هر جای دیگرش بزنید. کافیست چند کار چاقکن زبر و زرنگ هم درمطبهای ایران پیدا کنید تا در طول سال برایتان بیماریابی کنند و آنها را تا مسافرت تابستانی بعدی شما در تب و تاب نگه دارند. مهم نیست دستمزد شما چندین برابرِ تعرفه همکاران ایرانیتان باشد. شما حاضر شدهاید وقتتان را به جای ایمپلنت گذاشتن برای پادشاه اتریش و ریلاین کردن دست دندان ملکه انگلیس در ایران صرف کنید، بنابراین مطمئن باشید هموطنان شما آنقدر معرفت دارند که نرخ برابری ارز را هم در نظر بگیرند.
پرداخت مالیات فقط شامل حال افراد حقیقی یا شرکتها میشود. حرفی از سایهها نیست و شما یک سایه هستید. سایهای بدون تابلو و مطب.
چشمهایتان هنوز هم بسته است؟ آنها را محکم فشار دهید، چون سورپرایز دیگری هم در پیش است: شما هیچ مسئولیتی در برابر عواقب درمانتان ندارید. اگر پودر و معجونتان عمل نکند، اگر بریج ایمپلنتتان همراه فیکسچرهایش در کشو اتاق خواب بیمار غنوده باشد، اگر لثه کرانلنت نشده اطراف روکشتان مثل کیک پف کند و بالا بیاید… تنها عکسالعمل هموطنانتان شرمندگی خواهد بود؛ شر مندگی از اینکه بدنشان شایستگی دریافت درمانهای مدرن و خارجی شما را نداشته و آنها را پس زده است. اگر هم کمی گلهمند بشوند، کار چاقکنهای شما قانعشان خواهند کرد. وانگهی شما آنموقع به خارج بر گشتهاید و کیلومرها دورتر سرگرم اختراعات جدید هستید. کو تا سال دیگر که دوباره هوس چلوکباب و دیزی و پول ایزی (easy) بکنید.
منبع:دندانه