تجهیزات دندانپزشکی تاج الدین
0 محصولات نمایش سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

خاطرات دندانپزشکان از دندانپزشکی (بخش هفتم)/ اول مسواک بزن؛ بعد بیا!

خاطرات دندانپزشکان از دندانپزشکی (بخش هفتم)/ اول مسواک بزن؛ بعد بیا!

 

دندان‌پزشکان خاطرات تلخ و شیرین بسیاری از دوران طبابت و تحصیل خود دارند. این خاطرات معمولا در حافظه شفاهی دندان‌پزشکان ثبت می‌شود، شاید به این دلیل که مجالی برای ثبت و ضبط آنها به شکل مکتوب وجود ندارد.
ظهور شبکه‌های اجتماعی و فراگیری آنها در میان دندان‌پزشکان فرصت خوبی برای طرح و اشتراک این خاطرات با همکاران است. از طرف دیگر بیماران با خواندن این خاطرات می‌توانند بسیاری از رخدادهای محیط دندان‌پزشکی و تجربه‌های درمانی را از زاویه دیگری ببینند و به تحلیل و نگاه تازه‌ای برسند.

آنچه در ادامه می‌خوانید گلچینی از این خاطرات است که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده‌اند. تلاش شده زبان و جمله‌بندی خاطرات به همان شکل انتشارشان حفظ شود.
بخش‌های دیگر «خاطرات دندان‌پزشکان از دندان‌پزشکی» را اینجا بخوانید.

ناصر تهرانی
تا حالا شده فایل اندو از دستتون سر بخوره بیفته گوشه حلق مریض؟
برای من یک بار اتفاق افتاد؛ منتها از قبل می‌دونستم که به بیمار هیچی نباید بگی! چون در این‌صورت اولین واکنش بیمار در برابر جمله ما که: وای قورتش ندی! دقیقا عمل بلع و قورت دادن فایله! و بایستی با یک پنس یواشکی فایل رو از روی زبان یا گوشه دهانش برداریم (بدون اینکه بیمار متوجه شود). ولی در مورد من قضیه یک کمی پیچیده‌تر بود و فایل نزدیک به ته حلق بیمار بود و فرصتی برای برداشتن پنس وجود نداشت و تنها شانسی که آوردم وزن کم بیمارم و مذکر بودنش بود!
وقتی فایل افتاد گوشه حلقش دیدم تنها راه اینه که مریض رو بلند کنم و پشت و روش کنم! فقط یادمه در اون لحظه بدون اینکه به بیمار چیزی درباره افتادن فایل در گوشه حلقش بگم، به سرعت و دو دستی زیر پا‌ها و باسنش رو گرفتم و با یک حرکت فیتیله پیچ از روی یونیت بلندش کردم و بصورت دمرو (سر رو به پایین و پا‌ها بسمت هوا!) بهش گفتم تف کن! تف کن! رفت تو حلقت!
پس از شنیدن جملات بیمار که اهل شمال هم بود (وای دکتر این هم جزو عصب کشیه؟!) داشتم از خنده می‌مردم!

حسین میرزازاده
دیشب یا پریشب یه خبر اومد رو سایت ایرنا و ایسنا با عنوان «روزهای غم انگیز چهار بازیگر زن سینما». خبر رو خوندم، مربوط به فریماه فرجامی و ثریا حکمت و دو نفر دیگر بود و گلایه از اینکه چرا به وضعیت بسیار بد این‌ها رسیدگی نمی‌شود. همچنین در خبر آمده بود که یکی از هنرمندان زن بسیار زیبای سینما اکنون تمام دندان‌هایش را از دست داده و پولی برای معالجه ندارد!
خیلی ناراحت شدم و جو گیر. می‌خواستم نظری بنویسم که دندان‌پزشکم و حاضرم به رایگان برای ایشان خدمات دندان‌پزشکی ارائه دهم که بدلایلی مردد شدم و ننوشتم.
چهارشنبه ساعت شش بیماری داخل شد و صحبت کرد و صحبت کرد، باورم نمی‌شد خودش بود. آنقدر شکسته شده بود که او را نشناختم و به همین خاطر بغض گلویم را فشرد… گفت بعد از انتشار خبر همه دنیا برای کمک شتافتند؛ اول برای دندان‌هایم آمدم تا بتوانم دوباره جلوی دوربین بروم.
بعد از قالبگیری به ایشان گفتم برای من افتخار بزرگی است که خدمتی انجام دهم و انتظار ریالی نیز ندارم.

نا‌شناس
بعد از چند روز کسادی کار در کلینیک که حتی یه معاینه هم نیومده بود، منشی خبر دارد آقایی اومده برای روکش. منم که از خوشحالی داشتم ذوق مرگ می‌شدم. گفتم راهنماییش کن باید داخل.
پسر جوانی اومد و نشست و گفت می‌خوام دندون بکارم (یه بریج سه واحدی با عصب کشی و…)
طبق معمول روند کار را توضیح دادم و اونم قبول کرد. فقط گفت: امروز نه، چون جایی قرار دارم.
منم قبول کردم و قرار شد فردا بیاد. منشی هم راهنمایی‌ش کرد که بیرون پرونده تشکیل بده. حین پرونده پر کردن صداش می‌ومد که می‌گفت برای پس فردا که حاضر می‌شه، نه؟ آخه من مراسم دارم، برای اون می‌خوام!
من: 🙂
منشی: 🙂
هیچی دیگه اینم روزی ما بود بعد از چند روز بیکاری مداوم؛ یک ویزیت رایگان با کلی خنده!

Zohreh Same
همیشه از کار اطفال بدم می‌اومده، شاید چون نمی‌تونم کنترلشون کنم و قاطعیت لازمو ندارم. چند روز پیش بعد از یک اندوی ۷ بالا، باید دندون یک دختر کوچولوی ۵ساله را ترمیم می‌کردم. اولش خوب بود. بی‌حسیش را هم زدم، اما از توربین می‌ترسید و داد می‌زد این سوزنه؟ این سوزنه؟ منم با قاطعیت دستمو گذاشتم رو دهنش و با عصبانیت گفتم: این سوزن نیست اما اگه بازم سر و صدا کنی یه سوزن گنده می‌زنم تو دندونت…
طفلی بچه آروم آروم شد، منم با خوشحالی و افتخار داشتم فکر می‌کردم آمالگام کار کنم یا sscبذارم که یهو منشیم با تعجب و با اون لهجه اصفهانیش گفت: وا خانوم دکتر این آبا از زیری یونیت اومدس یا کاری این بچه‌س؟

خاطرات دندانپزشکان از دندانپزشکی (بخش هفتم)/ اول مسواک بزن؛ بعد بیا!

خاطرات دندانپزشکان از دندانپزشکی (بخش هفتم)/ اول مسواک بزن؛ بعد بیا!

بعضی‌ها هم اینگونه مسواک می‌زنند!

ریحانه سرتاج
بنده امروز صبح به یکی از مریضام با لحن بسیار آرام گفتم: مسواک بزن و بیا…
ایشون هم نه تنها همون موقع از روی یونیت برخاستند، بلکه مقادیر بسیار زیادی فحش و بد و بیراه نثار بنده نمودند!
یعنی اینقدر این جمله تاثیر بد می‌زاره؟! پس اون مواقعی که ما بوی گند سیر و پیاز و کالباس و اینارو تحمل می‌کنیم و هیچی نمی‌گیم چی؟
از صبح دپرسم… بسیار بد وبیراه شنیدم

محمدعلی محمدی
دیروز یک مطلب خوندم، امروز توی مطب برام تداعی شد. می‌گن شرکت بنز برای اینکه بفهمه ماشیناشون درز داره یا نه، یه گربه می‌زارن توی ماشین، اگه شب تا صبح گربه مرد، معلومه که درزی نیست، اگه زنده موند، معلومه درز داره و درز رو پیدا می‌کنند، بجاش ایران خودرو یک گربه می‌ذاره توی ماشین، اگه گربه تا صبح توی ماشین بمونه، یعنی درز نیست، ولی اگرگربه‌ای نباشه و فرار کرده باشه، یعنی درز هست.
امروز بعد از اینکه یک دندون پر کردم، به مریض گفتم دهنشو ببنده، ببینه بلنده یا نه، مریض انگشتش رو گذاشت بین دندون‌های طرف مقابل، ببینه که چقدر بین دندوناش فاصله است.
من قضیه بنز و سمند رو برای مریض تعریف کردم و بهش گفتم که تو فکر می‌کنی که برات سمند پر کردم که با انگشتت دنبال فضای بین دندون مقابلت هستی؟ برات بنز پر کردم، بنز! می‌فهمی؟
مریض غش کرد از خنده

منبع:دندانه

0
دیدگاه‌های نوشته