تجهیزات دندانپزشکی تاج الدین
0 محصولات نمایش سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

کدوم دندونت درد نمی‌کنه؟

کدوم دندونت درد نمی‌کنه؟

 

آیرج کی‌پور

[داستان دندان‌پزشکی] تا سر و سِدا از اتاق انتظار بلند شد، پی بردم دردسر دارد به درون می‌آید و هنوز منشی نجنیده بود که دو نفر پیدایشان شد. مادر لاغر و کشیده، دختر کمی‌چاق و سرزنده و شاداب در دوره آغازین بلوغ. مادر، بازوی دختر را می‌کشید و دختر تلاش می‌کرد خودش را‌‌ رها کند. درست مانند سرِ سفره. کودک دهانش را می‌بندد و مادر‌گاه به زور و‌گاه تشویق و‌گاه ناله، می‌خواهد خوراکی به‌خورد بچه‌اش بدهد.

لازم نبود چیزی بپرسم. مادر می‌گفت بچه‌ام دندانش درد می‌کند و چند روز است نمی‌تواند چیزی بخورد و ‌شب پیش از درد ناله می‌کرد و نخوابید و دختر پابرجا جلویش می‌ایستاد:
– «نه اصلن. دندونم درد نمی‌کنه!».
من پشت میز نشسته بودم و تماشا می‌کردم. مادر دست برد دهان کودک را باز کند و دندان دردناک را نشانم دهد، کودک دهانش را محکمتر بست و با دست به گونه راستش فشار آورد:
– «نه درد نمی‌کنه.» و به مادرش اشاره کرد: «دندون خودش درد می‌کنه!»

در چنین هوائی باید در زمانی کوتاه چاره کار را پیدا کرد. سر و سدا به ویژه جیغ کودک می‌تواند کسانی را که در سالن انتظار نشسته‌اند بترساند و گاهی حتی فراری بدهد!
دختر راست به چهره‌ام نگاه کرد و با یک‌دندگی سرش را تکان داد: «نه، درد نمی‌کنه.» روشن بود که می‌بایست راهی پیدا کرد و کاری کرد. با خنده رو به کودک کردم و گفتم:
– «اِ راست می‌گی؟»
سرش را بالا و پائین برد که یعنی بله. گفتم:
– «خوب، حالا به من اون دندونی که درد نمی‌کنه نشون می‌دی؟»
پرسش معجزه کرد. دختر به سمت می‌زم دوید. موهای پرپشتش را کنار زد و گفت:
– «ایناهاشش» و دهانش را باز کرد.

نگاهی گذرا به دندان‌هایش انداختم. لثه پیرامون دندان E پائین سمت راست آماس کرده بود. گفتم:
«اینجا تاریکه، دندونی که درد نمی‌کنه خوب دیده نمی‌شه. بشین روی صندلی ببینم کدومه.»

پرید روی صندلی و سبک‌بال نشست. به خنده‌های مادرش هم که ریسه رفته بود پروا نکرد. می‌خواست نشان دهد حرفش درست است و از اینکه دکتر نظرش را پذیرفته بود، احساس خوبی داشت. چراغ یونیت را روشن کردم و گازی از روی سینی برداشتم:
– «بزار ببینم دندونه سفته یا نه…»
پاسخ کودک انگار از پیش آماده بود. نگذاشت حرفم را به پایان ببرم:
– «نه لقه. ایناهاش.».
با زبانش کمی ‌به دندان فشار آورد و چشمانش اندکی تنگ شد که نشان می‌داد از درد رنج می‌برد ولی نمی‌خواست بپذیرد که دندان درناک شده است.
با گاز دندان را گرفتم و دیدم آماده افتادن است. کمی‌فشار آوردم. دندان به آسانی کنده شد. گفتم:
– «آره درد نداشت. راحت در اومد.»
کودک وقتی دندان را دید خنده بلند سرخوشانه‌ای کرد:
– «راحت شدم. می‌شه ببرم خونه؟».
دندان را لای گاز و داخل دست‌کش معاینه گذاشتم و به دستش دادم و سفارش کردم آن را یادگاری نگه دارند. این روز‌ها گفته می‌شود که در آینده با پیشرفت علم ژنتیک این دندان‌های شیری با ارزش خواهند شد.

دختر شاد و سرخوش از غرور نوجوانی، از روی صندلی پائین پرید. مادر دست دخترش را گرفت و خندان گفت:
– «چند روز بود بیچاره‌ام کرده بود. دکترا نبودن چیکار می‌کردیم…»

دختر نگذاشت حرف مادرش تمام شود و از من پرسید:
– «دندون که درد نمی‌کرد، نه؟» و بی‌درنگ پرزنان بیرون رفت و من توانستم تنها با سدای آرامی ‌همراه با خنده بگویم:‌ای…

۱۳ آبان ۱۳۹۴. تهران

منبع:دندانه

0
دیدگاه‌های نوشته