گفتگو با دکتر عباس دلورانی، استاد محبوب دانشکده دندانپزشکی آزاد تهران
دکتر علیرضا آشوری و سحر عبدالهزاده
دکتر عباس دلورانی، استاد دوستداشتنی و محبوب بخش اندو و یکی از قدیمیترین اعضا هیاتعلمی دانشکده دندانپزشکی دانشگاه آزاد است که در تأسیس و راهاندازی بخش اندودنتیکس در این دانشکده نقشی اساسی بر عهده داشته است. او که متولد سال ۱۳۳۱ در تهران است، سال ۱۳۴۹ وارد دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران شده و سال ۱۳۵۵ از آن فارغالتحصیل شده است. با این استاد درباره زندگی حرفهایاش گفتگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
– آقای دکتر دلورانی! هدفتان از شرکت در کنکور، قبول شدن در دندانپزشکی بود یا دست تقدیر باعث شد دندانپزشک شوید؟
در مورد پزشک یا دندانپزشک شدنم، هیچ ایدهای نداشتم و فقط تستهایی که در کنکور زدم مرا به این سمت برد. اولین رشتهای که انتخاب کرده بودم، پزشکی تهران بود و دندانپزشکی دانشگاه تهران انتخاب دومم بود. پس شاید اگر چند تا تست بیشتر میزدم الآن یک پزشک بودم!
– دندانپزشکی را باعلاقه خواندید؟
مطالعه، جزء لاینفک کار من در دانشگاه بود. سال ۶۳ و ۶۴ مقاله و کتاب بسیار کم به دست ما میرسید و من هر روز مانند یک کارمند از ساعت ۹ تا ۱۲ به کتابخانه دانشگاه تهران میرفتم و کتاب و مجله میخواندم. همان زمان بود که به من پیشنهاد شد عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران بشوم، اما شرایطش را نداشتم و قبول نکردم.
بهار سال ۶۹ بود که در یک آگهی دیدم دانشکده دندانپزشکی دانشگاه آزاد نیاز به هیاتعلمی دارد و من هم به دنبال این آگهی، عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد شدم و کارم را در بخش ترمیمی آغاز کردم.
– چرا ابتدا وارد بخش ترمیمی شدید؟
روز مصاحبه، مرحوم دکتر شاهوردیانی به من گفتند بخش اندو هنوز شروع به فعالیت نکرده و پیشنهاد کردند من وارد بخش ترمیمی بشوم. آن روز مرحوم دکتر بهارلو، دکتر خامنهئیان و دکتر عطریزاده هم در مصاحبه من حضور داشتند. من پیشنهاد دکتر شاه وردیانی را قبول کردم، اما گفتم که ترمیمی، رشته موردعلاقه من نیست. از اول مهر ۶۹ به مدت یک سال در بخش ترمیمی مشغول به کار شدم تا اینکه دکتر کنگرلو برای راهاندازی بخش اندو آمدند، اما چون ایشان در دانشگاه شهید بهشتی درگیر بودند، عملاً بخش را من راهاندازی کردم. مواد و وسایل را از انبار سفارش میدادم و با دست خودم ست درست میکردم. البته این بخش به خاطر شرایط خاصی که داشت، مدیریت خاصی هم میطلبید که دکتر کنگرلو در نهایت آن را نپذیرفت و جای خود را به دکتر خردپیر داد.
– مگر آن زمان شرایط بخش اندو چگونه بود؟
ترم اول، من، دکتر مهاجری، دکتر اخلاقی، دکتر شیخالاسلامی و دکتر فقیهی در بخش و پریکلینیک حضور داشتیم. آن اوایل امکانات ما بسیار کم بود. حتی مدتی یونیتهای ما چراغ نداشتند و مجبور میشدیم پرده را کنار بزنیم تا نور بیشتری داخل بخش بیاید. بخش ما با پروتز متحرک مشترک بود و یکطرف بخش ما اندو میکردیم و طرف دیگر هم دکتر اجلالی پروتز کامل کار میکردند. اردیبهشت یا خرداد ۷۰ بود که خانم دکتر خردپیر به ما اضافه شدند.
دکتر خردپیر هم یک معلم خوب بود و هم یک مدیر خوب. او این قدرت را داشت که جایگاه هر کس را تشخیص بدهد و بفهمد هرکس در چه کاری موفق میشود. خانم دکتر مدت ۱۶ ترم پریکلینیک را به من سپرد و تشخیص داد که من در پریکلینیک مؤثر هستم.
او حساسیت زیادی به پریکلینیک داشت. تا قبل از دکتر خردپیر، در ایران پریکلینیک اندو وجود نداشت و او برای اولین بار در دانشگاه شهید بهشتی آن را راهاندازی کرد. به نظر من میتوانیم دکتر خردپیر را مادر اندو ایران بدانیم.
اغلب دانشجویان ما به اندو علاقهمند میشدند و این هنر دکتر خردپیر بود. با توجه به آنچه از همکارانم در سایر دانشکدهها شنیدهام، میتوانم بهجرات بگویم که اندو دانشجویان ما در سطح بسیار بالایی است.
– از نظر شما هم پریکلینیک در آموزش اندو نقش مهمی دارد؟
به نظر من پریکلینیک مهمترین رکن آموزش اندو است. در حال حاضر هم قویترین معلمان ما در پریکلینیک مشغول به کار هستند. من معتقدم اگر کسی میخواهد در اندو مهارت پیدا کند، باید دو ترم در پریکلینیک کار کند. زیرا میتواند در روز تا ۴۰ دندان اندو کند، درحالیکه امکان ندارد در کلینیک حتی در یک هفته این تعداد اندو انجام دهد. کلید موفقیت، اندو اکسس صحیح است و آن را باید در پریکلینیک یاد گرفت.
– استاد بودن برای شما لذتبخش است؟
استاد بودن فقط درس دادن نیست، بلکه درس گرفتن هم هست. من بهعنوان یک استاد، هم درس اخلاق و هم درس علمی از دانشجویانم میگیرم. شیوه کار من این است که خودم در پریکلینیک درس نمیدهم و از جلسهٔ دوم به بعد این بچهها هستند که صحبت میکنند. به یاد میآورم که آقای دکتر پوریا مطهری که در بخش پریکلینیک اندو دانشجوی من بود، روزی بهقدری زیبا در مورد سمنتوژنسیس صحبت کرد که برای من جنبهٔ آموزشی بسیار زیادی داشت. من در سالهای تدریسم، درسهای اخلاقی زیادی را هم از دانشجویانم گرفتهام.
– علاقهتان به ورزش، علیالخصوص رشته کوهنوردی از کجا شکل گرفت؟
فعالیت جدی ورزشی من وقتی شروع شد که وارد دانشکده شدم و دانشجویانم هم در این میان همراهم بودند. یکبار با کفش کوه سر کلاس رفتم و یکی از دانشجویان به نام آقای دلیری، علت را از من پرسید. بعد ازآن متوجه شدم او یکی از کوهنوردان بسیار برجسته است که قلههای بالای ۷هزار متر را فتح کرده است و به من هم کمک کرد که بسیاری از قلهها را فتح کنم. علاقه من به کوهنوردی، بهقدری بود که گاهی ساعت ۳ صبح از خواب بیدار میشدم و به کلکچال میرفتم و ساعت ۸ صبح هم سر کلاس حاضر میشدم.
البته اولین تجربه کوهنوردی من در ۱۵ سالگی و صعود به کلکچال بود اما بعد از خدمت سربازی، قلههای زیادی را فتح کردم. تا سال ۶۲ که در قله خلنو سقوط بدی داشتم که در پی آن رباط پای راستم پاره شد و بعدازآن هم انگشت پای چپم شکست و همین باعث شد ۲ سال از کوهنوردی دور بیفتم و فقط به آمادگی جسمانی بپردازم.
پس از آن در سال ۸۹-۸۸ بود که دوباره کوهنوردی را به طور جدی شروع کردم . با آقای کیا دلیری دو قله را فتح کردیم و دو تجربه غارنوردی داشتیم؛ مثل غار دانیال . در همان زمان بود که بنا به پیشنهاد گروه در برنامه دور آناپورنا شرکت کردم، این برنامه حدود ۲۳ روز طول کشید و در مجموع ۱۴ روز در کوه بودیم که بسیار برنامه خوبی بود. بعد از آن گروهی را به همراه تعدادی از دوستان و دانشجویانم تشکیل دادم و بسیاری از قلهها ازجمله الوند، سبلان و دماوند را فتح کردیم.
– بزرگترین صعود شما چه بود؟
بزرگترین صعود من فتح قله کلیمانجارو در فروردین سال ۹۲ بود. کلیمانجارو قلهٔ بسیار زیبایی است که تا ارتفاع ۶۰۰-۴۵۰۰ متری آن گلدشت است، اما پیمودن ۱۲۰۰ متر انتهایی آن بسیار سخت است و تفاوت صعود به آن با دماوند در سرمای فوقالعاده زیادش است.
– کوهنوردی چه ویژگی منحصربهفردی دارد که آن را دوست دارید؟
کوهنوردی، رشتهای است که در آن برای پیروز شدن نیازی نیست به کناردستی خود تنه بزنید. تنها ورزشی است که در آن کسی مقابل شما قرار نمیگیرد. دومین خصوصیت کوه، این است که در آن روح اتحاد به نمایش در میآید.
خاطرهای را به یاد میآورم که دریکی از صعودهایی که به قله سبلان داشتهام، پای یکی از دانشجویانم دچار مشکل شد و شخصی به او زانوبند داد که اصلاً او را نمیشناخت. این خصوصیت کوهنوردی است و به اعتقاد من، در هیچ ورزشی مانند کوهنوردی روحیه دوستی و یگانگی وجود ندارد.
– قلهای هست که دوست داشته باشید فتح کنید و نتوانسته باشید؟
آرزوی قلبی من مانند هر کوهنورد دیگری صعود به اورست است که به دلیل شرایط سنی و هزینه سنگینی که این کار دارد، امکان فتح آن را ندارم.
– از تجربیات صعودتان خاطرهای در ذهن دارید؟
خاطرهای که گفتنش خالی از لطف نیست مربوط به صعود من به قله ی ترانگواست. زمانی که همه ما به قله رسیدیم دیگر هیچ معنی نداشت که من ایرانیم و دیگری آلمانی… همه همدیگر را در آغوش میگرفتند و به هم تبریک میگفتند. در همان برنامه در گردنه ترانگو من پیرزن و پیرمردی را دیدم که بیشتر از ۸۰ سال سن داشتند و این دو آنقدر به همه گروه محبت می کردند که نمی توانید تصور کنید چه حس خوبی در آنجا برقرار بود و همه اینها به این دلیل است که یک جمع به موفقیت رسیده است. شما در هیچ ورزشی نمیبینید که همه از موفقیت همراهانشان خوشحال شوند و این قانون کوه است .
خاطره ی دیگر مربوط به سفر آناپورنا (نپال) است که به آقایی حدودا ۷۰ ساله برخوردم ایشون زمین خورده بودند و سرشون شکسته بود و اتفاقا خیلی جالب بود که تنها آمده بودند. من سر ایشان را بخیه زدم و پانسمان کردم.
– مهمترین ویژگی یک دندانپزشک باید چه باشد؟
دندانپزشک خوب، باید کارش را با اعتقاد انجام دهد. به نظر من یکی از مهمترین ارکان موفقیت در زندگی داشتن اعتقاد است. اگر کسی به چیزی اعتقاد داشته باشد و آن را در طول زندگی رعایت کند قطعا موفق میشود. من سالها پیش یک دندان خودم را از دست دادم، اما حاضر نشدم آن را بریج کنم و هر بیماری از من سؤال میکرد بریج خوب است یا نه محل دندان خودم را نشان میدادم و میگفتم اگر خوب بود خودم انجام میدادم. تا اینکه چند سال قبل بالاخره آن را ایمپلنت کردم. این اعتقاد من بود. ما بهعنوان دندانپزشک باید هر بیماری که روی یونیتمان مینشیند را مثل خانواده خودمان ببینیم و اینطور نباشد که برای بیماران رابردم نبندیم، اما مادرمان را به دندانپزشکی ارجاع کنیم که رابردم میبندد. وظیفه ما بهعنوان معلم، آموزشوپرورش است و باید بهجز درس دندانپزشکی، اینها را هم به دانشجویان آموزش بدهیم.
منبع:دندانه