تجهیزات دندانپزشکی تاج الدین
0 محصولات نمایش سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

افطار مهربانی

افطار مهربانی

 

من یک پزشکم، مطب داری کار هر روز من است امروز نیز مثل روزهای دیگر خسته از وقت تلف کردنهای فرسایشی اتاق عمل که دیگر به آن عادت کرده‌ام از میان ترافیکی ملال آور‌تر به سوی مطب رفتم عاشقانه‌های احسان خواجه امیری هم که از پخش اتوموبیل برای خود می‌خواند حال مرا بهتر نکرد.

بیمار اولم آقایی بود که به تازگی فلکشن کنتراکچر انگشتش را عمل کرده بودم با وجودیکه تصحیح کافی بدست نیاورده بودیم خودش خیلی راضی بود یک شیشه گلاب کاشان و یک بسته سوهان قندی برایم سوغات آورده بود.

بیمار بعدی دختر شیرین زبان دوستم بود که سه هفته پیش پایش پیچ خورده بود و برایش گچ گیری کرده بودم و حالا آمده بود تا گچ پایش را باز کنم از خوشحالی در پوست نمی‌گنجید یک سری دو جلدی کتاب مستطاب آشپزی نجف دریا بندری برایم هدیه آورده بود آخر می‌داند من آشپزی دوست دارم شادی معصومانه و زبان شیرینش حال مرا خوب کرد.

بیمار بعدی پسر دانشجویی بود که سه هفته قبل از چند بیمارستان رانده شده با شکستگی خرد شده داخل مفصلی انگشت آمده بود و اصرار داشت در مرکز دولتی عملش کنم از او اصرار و از من انکار که وقت عمل ندارم شماره تلفنش را گرفته بودم وقتی رفته بود تا شب در فکرش بودم می‌دانستم مثل همیشه تسلیم خواهم شد فردای آنروزتلفنی صداش زدم و مثل قوز بالا قوز به لیست عمل اضافه‌اش کردم از نیمه شب گذشته بود که به خانه برگشته بودم حالا آمده بود پین‌هایش را خارج کنم دامنه حرکت خوبی داشت و از من بخاطر وجدان پزشکی تشکر کرد و راضی وخوشحال مطب را ترک کرد بدون اینکه بفهمد برای عملش یک ساعت مدام اشعه خوردم و سه چهار ماه بعد به اندازه شصت درصد از شش کای جراحی معادل حدود بیست هزار تومان دستمزد خواهم گرفت.

بیمار بعدی از تاکستان آمده بود هر دو شانه‌اش را مدت‌ها قبل شاید بیش از یکسال قبل عمل کرده بودم هر وقت می‌خواهد خودش را معرفی کند می‌گوید «غلام شما صفری هستم» گفت خوبم و هیچ دردی ندارم پرسیدم خوب بودی چرا اینهمه راه آمدی گفت برای ماه رمضانتان خرما و پنیر و نان زنجبیلی آورده‌ام از کجا می‌دانست امروز روزه‌ام؟! یک بغل سوغاتی برایم آورده بود. کار همیشگیش است؛ هیچ وقت دست خالی نمی‌آید.

کار مطب تمام شده بود من ماندم و یک عالمه سوغاتی از گوشه کنار ایران که همسرم هر وقت می‌بیند به طعنه می‌گوید باز رشوه گرفته‌ای؟ شاد و آرام به خانه می‌روم احسان خواجه امیری همچنان می‌خواند:
برام هیچ حسی شبیه تو نیست
تو پایان هر جستجوی منی
چه قشنگ می‌خواند این خواجه امیری! چرا عصر قبل از مطب نفهمیدم زیبا می‌خواند؟

من یک پزشکم و مطب داری کار هر روز من است کاری ندارم رسانه‌ها چه می‌گویند بیمارانم مرا دوست دارند و من هم آن‌ها را دوست دارم و من می‌روم که با «رشوه‌های مهربانی» افطارم را باز کنم.

منبع:دندانه

0
دیدگاه‌های نوشته