آواز در سمفونی دندانپزشکی سخنرانی دکتر علی کاظمیان در تدکس
تد (TED) صحنهای آشنا برای طرح ایدههاییست که ارزش به اشتراک گذاشتن دارند. جایی برای بیان ایدههایی از جنس تکنولوژی (Technology)، سرگرمی (Entertainment) یا طراحی (Design). این بار در آخرین روز مهرماه ۹۵ مشهد میزبان یکی از جلسات TEDx بود و این بار یک دندانپزشک، یعنی دکتر علی کاظمیان سخنران آن مراسم بود. دکتر کاظمیان که دارای مدرک PhD سلامت دهان و دندانپزشکی اجتماعی است، کار بالینیاش را عموما به درمان ریشه اختصاص داده. او در این سخنرانی، از تجربه به ظاهر ساده، اما کارآمد خود، برای فرونشاندن اضطراب بیمارانش در مواجهه با عصبکشی میگوید. با هم آنچه در این سخنرانی گذشته است را میخوانیم:
دندانپزشکی، پنجمین علت اضطراب مردم کره زمین
میخواهم سخنرانی خود را با یک سؤال شروع کنم. آیا در میان شما کسی هست که تا بهحال برای درمان دندانهایش به دندانپزشکی نرفته باشد؟ اکثر شما، چه دندانپزشک و چه غیردندانپزشک، تجربه درمان دندانهایتان و نشستن بر روی یونیت دندانپزشکی را دارید. پژوهشها نشان میدهد که دست کم ۲۰ درصد مردم روی کره زمین، درگیر اضطراب جدی دندانپزشکی و ۵ درصد هم مبتلا به ترس بیمارگونهای از دندانپزشکی هستند که به آن دنتال فوبیا گفته میشود. شاید برای شما جالب باشد که بدانید یک تحقیق نشان میدهد پنجمین علت اضطراب مردم کره زمین، مراجعه به دندانپزشکی است. من یک دندانپزشک هستم و روزی نیست که یکی از بیمارانی که در مطب من بر روی یونیت مینشیند، از نگرانیاش با من حرفی نزند. اگر هم مستقیم از ترسهایش صحبت نکند، اغلب میتوانم از چشمها و حالت بدنش متوجه بشوم که درگیر یک استرس نسبتاً شدید است. من بهعنوان یک دندانپزشک نمیتوانم و نباید به این اضطراب بیاعتنا باشم.
یک روی دیگر سکه، اما، فشاری است که بر دندانپزشک وارد میآید. حرفه من، به دلیل پیچیدگی کار و حساسیتهای ریز و درشت، میتواند حرفهای فرساینده به شمار آید. در بسیاری از مواقع، مسائلی مانند آلودگی صوتی و صدای بیمارانی که مثلا در یک کلینیک شلوغ ابراز درد و ناراحتی میکنند، بعد از مدتی دندانپزشک را خسته میکند.
داستانی که من میخواهم به آن بپردازم، برخاسته از این دو دغدغه یعنی نگرانی راجع به اضطراب بیمار و نگرانی درباره فرسودگی دندانپزشک و راهکارهایی برای سرحال و پرانرژی ماندن اوست تا هم بیمار و هم خود دندانپزشک از نتیجه کار راضی باشند.
موسیقی در مطب دندانپزشکی معجزه است
حال با این همه نگرانی چه میتوان کرد؟ یکی از راهحلهایی که از نظر علمی بر روی آن مطالعه شده، معجزه موسیقی است. پژوهشها نشان میدهد پرت کردن حواس بیمار با موسیقی، در کاهش اضطراب او مؤثر است و اگر دندانپزشک خود هم اهل موسیقی باشد، زمانی که در مطب، موسیقی پخش میشود، آرامتر خواهد بود و از کارش لذت بیشتری میبرد.
داستانی که میخواهم امروز برایتان تعریف کنم و از یک تجربه شخصی برمیخیزد، یک گام از این هم فراتر است. چیزی از جنس موسیقی، اما یک تجربه شخصی.
حکایت این است که حدود ۱۰ سال است که برای بیمارانم، حین کار دندانپزشکی، کم و بیش آواز میخوانم. احتمالاً میپرسید چهطور و چه وقت این کار را میکنم؟ خب گاهی همان آغاز کار، مثلا حین تزریق و گاهی هم در مراحل مختلف درمان. این تجربه هوشیار یا نیمه هوشیار، به بخش ثابتی از تجربه بالینی من تبدیل شده.
اوضاع روبهراه است، ببین آواز میخوانم!
حال ممکن است بپرسید آواز خواندن با چه مکانیسمی بیمار را آرام میکند؟ من معتقدم آرام شدن بیمار با آواز خواندن، به دو دلیل اتفاق میافتد که اولین آن همان معجزه موسیقی است. اما نکته دومی هم احتمالا اینجا در کار است. همانطور که متخصصین حوزه سلامت عمومی هم میگویند، ما در پزشکی و دندانپزشکی، با عدم قرینگی اطلاعات مواجه هستیم. عدم قرینگی اطلاعات، به این معنی است که معمولا فقط دندانپزشک میداند که واقعا در دهان بیمار چه میگذرد و درمان چگونه پیش میرود. بیمار عموما از سیر درمان تقریبا بیخبر است و همین بیاطلاعی او از روند درمان میتواند بر اضطراب او بیفزاید. من اما فکر میکنم با آواز خواندن به بیمار این پیام تلویحی را منتقل میکنم که سیر درمان به خوبی پیش میرود. او احساس میکند اوضاع آنقدر روبهراه است که دندانپزشک شروع به آواز خواندن کرده است! اگرچه من هنوز نسبت به این کار پژوهش علمی انجام ندادهام، اما بازخورد بسیار خوب بیمارانم نسبت به این کار، موفقیت این اقدام را برایم واضح کرده است. شاید اگر بخواهم خاطراتی که تا الان با این تجربه دارم جایی گردآوری کنم، حاصل یک کتاب ۲۰۰ صفحهای شود؛ از بیمارانی که وقتی حین درمانشان ساکت هستم با اشاره از من میخواهند آواز بخوانم تا بیمارانی که در پایان کار بیشتر از آنکه از من بابت کار دندانپزشکی تشکر کنند، بابت آواز خواندن تشکر میکنند.
دندانپزشک خوب، دندانپزشک خوش
ممکن است با خود فکر کنید برای من که دندانپزشک نیستم یا من که دندانپزشکم اما اهل آواز خواندن نیستم این تجربه چه پیامی دارد. آنچه میخواهم بگویم، به ذهنیتی که اکثر ما راجع به کارمان داریم مربوط میشود. ذهنیت غالب ما، در هر شغلی که باشیم، این است که ما کار میکنیم تا پول دربیاوریم و پول درمیاوریم تا زندگی کنیم. این ذهنیت چندان هم دور از ذهن و نامعقول به نظر نمیرسد. اما نکتهای که میخواهم تذکر بدهم، این است که ما معمولاً فراموش میکنیم که زمانی که در محیط کارمان میگذرانیم، بخش مهم و معناداری از زندگیمان است. اگر از کودکی و بازنشستگی فاکتور بگیریم، شاید بتوان به جرات گفت که بیش از نیمی از زمان بیداری ما در محیط کارمان میگذرد. بنابراین اگر قرار است زندگی خوب و خوشی داشته باشیم، محیط کارمان هم باید همینطور باشد. یعنی من در عین حال که دندانپزشک خوبی هستم، فراموش نکنم که بخش معناداری از زندگیام را در محیط کارم صرف میکنم و باید به خوشی آن توجه کنم. ما میتوانیم با آواز خواندن، با یک لبخند یا گذاشتن یک گلدان بر روی میز کارمان یا شوخی کردن با دوستان و مراجعین، محیط کارمان را خوشایندتر کنیم.
منبع:دندانه