اعتماد السلطنه و دندانپزشکی
کتاب «روزنامه اعتمادالسلطنه» در تاریخ ما بسیار شناخته شده و با اهمیت است. این کتاب مفصل، خاطرات روزانه محمدحسن خان اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات و روزنامه خوان شاه را شامل میشود و وقایع بیست سال پایانی سلطنت ناصرالدین شاه را در برمیگرد. ۱
مولف به واسطه منصب و موقعیتش هر روز در نزد شاه حاضر میشده و وقایع دربار و احوالات شخصی شاه و اطرافیانش را ناظر بوده است.
اعتماد السلطنه همیشه شاکی و همواره ناراحت و شدیدا متوقع، انتقادات و کنایات به جا و بیجایی در سرتاسر کتابش دارد.
از شرح جزییات قابل توجه در سیاست و تاریخ دوره ناصری، خصائل و خلقیات شخص شاه، اطلاعات ارزشمند از رجال و اشخاص، مشغولیات و شرح حال و اعمال مولف، وضع اجتماعی زندگی مردمان آن روزگار، شرح سفرهای داخلی و خارجی شاه، و سایر زوایای جالب و مهم این کتاب گذر میکنیم و به مقوله دندان، دندان درد، کشیدن دندان، زالو انداختن به لثه و سایر اشارات به دندانپزشکی میپردازیم.
اوصاف دندانساز فرنگی شاه
میدانیم که شاخصترین دندانپزشک فرنگی دربار ناصری موسیو هیبنت سوئدی بود که از شاه لقب مسنن السلطنه نیز گرفته بود. او طی قراردادی در ۱۸۷۲ (۱۲۸۹قمری) به استخدام دولت ایران درامده و تا سال۱۹۰۷ (۱۲۸۶شمسی) در ایران بوده است. ۲
با اینکه اعتمادالسلطنه تنها در دوجا نام او را آورده و در سایر موارد از اصطلاح دندانساز استفاده کرده، به احتمال قریب به یقین در همه موارد منظورش همین شخص بوده است. چرا که او معمولا بخاطر تسلط بر زبان فرانسوی با دکتر تلوزان و دکتر فوریه و سایر خارجیان مقیم دربار دمخور و محشور بوده و دندانساز ایرانی نیز در آن اوقات در ایران وجود نداشته است.
اعتمادالسلطنه روایت استخدام و ورود دکتر هیبنت را چنین مینویسد:
«امروز صبح به سلطنت اباد رفتم. تفصیلی در انجا گذشت که مینویسم. در بیست و سه سال قبل… بندگان همایون مصمم شدند که همینطور دوشنبه پیازچال بروند. رفته یک شب ماندند دندان مبارک درد گرفت و روز دیگر بهمین عجله مثل ایندفعه به نیاوران مراجعت فرمودند و این اولین دفعه بود که دندان مبارک درد گرفته بود و از همان پیازچال من به حکیم طلوزان که موقتا مرخص شده پاریس رفته بود تلگرافی کردم که دندانسازی با خود بیاورد و همین مسیو هپنت۳ که حالا هست بعد از دوسه ماه دیگر با خودش به طهران آورد…» (ص۸۸۱)
در این کتاب اشارات زیادی به همنشینی و نزدیکی اعتمادالسلطنه و دندانساز وجود دارد و آنها معمولا در سفر و حضر همدیگر را ملاقات میکردهاند.
«دندانساز و ریمون تاجر سوئیسی که از معیرالممالک ده هزار تومان طلب دارد اردو امده نزدیک چادر شلیمر که با من مجاور است منزل کرده. امشب آنها منزل من مهمان بودند.»(ص۷)
«شب دندانساز منزل من شام خورد…» (ص۲۷)
«صبح قدری مطالعه کتاب درس شاه را نمودم. بعد خانه دندانساز رفتم که کتابی از او بگیرم که تازه رسیده است.» (ص۱۲۱)
«امروز لار میرویم… در بین راه به دندانساز رسیدم. از گرسنگی مینالید. دعوت به ناهارش نمودم… ناهار صرف شد. دندانساز خار پای مرا بیرون آورد.»(ص۴۴۴)
«صحبت زیاد تاریخی شد. ساعت چهار خوابیدم. دندانساز فرنگی و بکمز هم سر میز شام بودند» (ص۵۴۰)
نویسنده در شرح خاطرات سفر سوم فرنگستان شاه هم اشارات زیادی به دندانساز دارد و مینویسد که در طی راه با او و دکتر تولوزان سوار بر یک کالسکه بوده است.
همچنین از برادر دندانساز هم یاد میکند که در پایان سفر فرنگ در اواخر سال۱۳۰۶ قمری (۱۸۸۵) با آنها به تهران آمده و به دستیاری برادرش مشغول شده است. این شخص ماکسیمیلیان هیبنت بوده است و جمعا چهار سال در ایران اقامت داشته است. ۴
«در کالسکه من و دکتر فوریه با دندانساز و برادر دندان ساز بود. این برادر دندانساز بقدری خر است که هرچه میبینید تعجب میکند. حتی خر و قاطر هم که میبیند تعجب میکند!» (ص۶۶۲)
«دندانساز و برادرش عصر دیدن من امدند.»(ص۷۵۹)
«از انجا بخانه دندانساز رفتم. خود دندانساز ناخوش بود. برادرش دندان مرا کشید.»(ص۸۷۳)
در جایی دیگر هم نام دندانساز را به شکلی دیگر آورده است:
«دیدم خود امین السلطان استصوابی مرحوم ایلخانی را که سه هزار و ششصد تومان بود تقسیم نوشته، هزارتومان باسم فوریه، ششصد تومان باسم هسبنه دندان ساز، دو هزار تومان باسم من.»(ص۸۰۷)
اعتمادالسلطنه به عادت معمول خودش که از همه بد میگوید و انتقاد میکند، دندانساز را هم بینصیب نمیگذارد و او را خر و فضول و مفت خور مینامد!
«دندانساز که چند روز است وارد شده اگرچه از دیوان چادر در پهلوی بکمز برای او زدهاند اما برای مفت چرانی شام ناهار انگل من شده. چون مردکه خر و فضولی است باین جهت از او خوشم نمیآید.» (ص۶۷۵)
«دندان ساز احمق این شخص سوئدی که در لار همراه اورده بود باز اینجا هم اورده و کسی نیست بپرسد این مردکه روزنامه نویس اجنبی را در این سفر و تفرج و گردش همایونی چرا همراه آوردی!» ۵ (ص۷۱۰)
ونیز مینویسد که دندانساز چادر و امکانات سفرش را دیوان (حکومت) تامین میکرده است. اما در یک مورد تعریف مفصلی از کار دندانساز میبینیم و مولف او را کاربلد و مسلط خطاب میکند.
«حکیم الممالک عریضهای به شاه نوشته بود مرخصی کربلا خواسته بود. شاه دلجویی میکردند که انعام به تو خواهم داد، گذرانت را منظم خواهم کرد.
بعد فرمودند از دندانساز طریقه پر کردن دندان را یاد بگیر. حکیم الممالک هم اصرار داشت که یاد میگیرم.
من آخر حوصلهام سر رفت. عرض کردم دماغ دندانساز را نسوزانید، تنها در دولت شما او به کارش مسلط است. اقلا او یکنفر را به کار خودش بگذارید مسلط باشد…» (ص۴۳۹)
استخاره و انداختن زالو
ایرانیان همواره در گذشته عادت داشتند برای امور مهم و حساس به استخاره دست بزنند. اینکار برای انتخاب طبیب و برگزیدن شیوههای درمانی مختلف هم معمول بوده است. چند اشاره به استخاره نیز در میان خاطرات اعتمادالسلطنه میبینیم. در عین حال ازین نوشتهها برمی آید که درمانهای سنتی چون استفاده از زالو بسیار معمول و موثر بوده است و حتی دندانساز فرنگی هم این کار را برای درد و آبسه دندان تجویز میکرده است.
«بعد خدمت شاه رسیدم. فخرالاطبا استخاره کرده زلو به لثه دندان شاه بیندازد، خوب آمده بود. فرمودند عصر وقت زلو انداختن حاضر باشم.
خانه امدم. سه به غروب مانده رفتم. خاطر مبارک را بخواندن روزنامه مشغول کردم. خیلی طول کشید تا زلو افتاد.» (ص۵۴۶)
«درد دندان شدت کرد. هرچه خواستم بخوابم نشد. میرزاحیدرعلی را فرستادم نزد ملایی که… خیلی مرد مقدس است، استخاره کند بجهت کشیدن دندان و انداختن زلو.
انداختن زلو بد آمد و کندن دندان خوب و این آیه آمده بود:
«و رب قل ادخلنی مدخل الصدق و اخرجنی مخرج صدق…»
لدی الورود منزل فرستادم میرزازین العابدین خان موتمن الاطبا و دندان ساز را آوردند. بکمز هم بود. با یک قوت قلبی که هیچ در خود ندیده بودم دندان را کشیده فی الفور آسوده شدم.» (ص۵۸۱)
«من چون دندانم درد میکرد به منزل دندانساز رفتم. تجویز به زالو کرده و به لثه دندانم زالو انداختم و تا عصر در منزل بودم.»(ص۸۶۵)
«از شدت درد دندان بندگان همایون مصمم شدندکه زالوئی توی دهن روی لثه بیندازند و ناهار هم نتوانستند درست میل فرمایند.»(ص۸۶۳)
دندان کشیدنهای ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه مجموعا سلامت جسمی مطلوبی داشت و چنین برمیاید که تا میانسالی و حدود چهل سالگی درد و خرابی دندان نداشت. ۶
با اینحال در خاطرات سالهای۱۳۰۰ به بعد اعتمادالسلطنه میبینیم که او مکرر دچار دندان درد و مجبور به کشیدن دندان شده است.
«شاه بیرون امدند. از درد دندان ناله داشت… صبح که درخانه شاه بیرون آمد زیاد ناله از درد دندان داشت و مصمم کشیدن دندان بودند.
اگرچه به من فرمود که عصر حاضر باشم وقتی دندان میکشند…. نرفتم. اما شنیدم که امین السلطان بازوی راست و ملیجک بازوی چپ و مچول خان سر را گرفته بوده دندان را کشیده بودند.»(ص۷۸)
«شاه بیرون آمدند. دندان مبارک دوباره خیلی درد میکرد. قدری استخوان مانده است از دندانی که کشیده بودند. سبب تالم است. خدا حفظ کند.
… بعجله تمام درخانه رفتم. در بین راه بحکیم طلوزان و دندانساز رسیدم. انها هم احضار شده بودند. به دیوانخانه رفتم… از درد دندان خیلی متالم بودند. شام خوردند.» (ص۸۶)
«زاید دندان که سابق کشیده بودند و باقی بود بعد از ناهار کشیدند. این همان دندان بود که میگفتند دندان تازه است و روئیده است.»(ص۸۷)
«دربخانه رفتم. جمعی را دیدم سر راه و نیم راه ایستاده نجوا دارند. گفتم چه خبر است؟
گفتند شاه دندان کشیدند. بسیار متالم شدم… به اتاق همایونی رفتم. دیدم دندان را کشیدهاند و صورت و بشره مبارک خفه است و خیلی کسل هستند…. از هر طرف صدایی میآید. بعضی تمجید جرات شاه را میکردند. برخی اظهار تاسف مینمودند… شاه رو به من فرمودند که آخر دندان را کشیدم. عرض کردم مبارک است. شخص از هر چیز که در دنیا به زحمت است باید همینطور دفع کند. اگرچه عضو بدن باشد. فرمودند سه ماه بود این دندان مرا از زندگانی انداخته بود. دیشب تا صبح نخوابیدم…..
امین السلطان شاه اندازیها کردند که صبح زود فراش چطور باحضارم آمد و من چطور بازوی شاه را نگاهداشتم دندان کشیدند.» (ص۵۴۳)
«امروز بندگان همایون دندان مبارکشان را کشیدند. این دندان که دو ماه بود درد میکرد ناگزیر از کشیدن بودند. در چال طرخان کشیده شد و آسوده شدند…. عصری که دندان را کشیدند و جزئی راحت شدند با حضور نایب السلطنه که نشسته بود عرض کردم هرچه و هرکس که اسباب زحمت وجود مبارک است یقینا از این دندان که جزو بدن شما است عزیزتر نیست. همینطور که از برای حفظ صحت و سلامتی بدن دندان را کشیدید و راحت شدید همینطور هم مصدع و مزاحم را دفع فرمایید.»(ص۱۰۴۲)
«دندان مبارک درد میکرد کشیدند.»(ص۸۶۵)
پر کردن دندان
در این مجموعه مواردی را میبینیم که به پر کردن و ترمیم دندان با نقره اشاره شده است۷. به نظر میاید این مهارت در ان زمان تنها در اختیار همین دندانساز مخصوص شاه بوده است. البته از جزییات کار بیخبر هستیم و نمیدانیم او با چه وسایلی اینکار را انجام میداده است. اما مسلم است که او چندین دندان برای شاه و بزرگان از جمله همین اعتمادالسلطنه پر کرده بود که معمولا اینها بر طبق مطالب همین کتاب بعد از یکی دوسال منجر به درد و ورم و آبسه و نهایتا کشیدن دندان میشد!
«… در بین راه کالسکهای از دیوان دیدم که ملیجک در او نشسته با دندان ساز به عجله به دوشان تپه میرود.
معلوم شد دندان شاه درد میکند. من هم بعجله خدمت شاه رفتم. دندان ورم کرده بود. خیلی صدمه میزد. دندان ساز رسید. با نقره پر کرده بودند سابق. نقره را بیرون آورد درد ساکت شد»(ص۲۱۳)
«صبح دربخانه رفتم. فراشی به احضارم آمد. وارد عمارت که شدم بندگان همایون را دیدم آفتابرو جلوس فرمودند. دندان ساز مشغول اصلاح دندان است.»(ص۵۲۸)
«شاه از درد دندان بیتاب بود. دندانساز هم رسید. با زحمت نقرهای که دو سال قبل میان دندان گذاشته بود بیرون آورد. قدری آسوده شدند.»(ص۵۳۹)
«دندان کرسی که چند سال قبل سوراخ شده پر کرده بودند باز بشدت درد گرفته است… صبح شهر امدم. مستقیما خانه دندانساز رفتم. دندان را خالی کرد. قدری بهتر شد.»(ص۷۷۱)
ورم و آبسه دندان و نیشتر زدن
در آن روزگار که آنتی بیوتیک وجود نداشته چاره آبسههای دندانی صبر و تحمل درد بوده و بعضی درمانهای سنتی چون حجامت و زالو انداختن تا ورم به اصطلاح آن روز «ماده» کند و در آن هنگام دندانساز یا حکیم نیشتر میزده است. در یکی از موارد میبینیم که شاه حدود هشت روز دچار ورم و آبسه بوده است تا اینکه بقول مولف دندان شاه ماده میکند و حکیم طلوزان نیشتر میزند. ظاهرا این مشکل به وفور پیش میآمده است و نیشتر جزو وسایل مخصوص حکیم بوده است.
«صبح به عمارت بالا رفتم. درد دندان ساکت شده اما ورم باقیست. شاه خیلی کسل بودند.»
«شاه با ورم صورت و درد دندان سوار شدند…
بعد در خانه خدمت شاه رسیدم. دندان شاه ماده کرده بود. طلوزان نیشتر زده….»(ص۲۱۴)
«صبح که برخاستم صورتم طرف راست ورم کرده بود… چون دستمالی به سر و گوش پیچیده بودم فرستاد احوالپرسی که چهتان است؟ گفتم دندانم درد میکند… دو دانه آلو هل و گل داده بود که دوای دندان منزل دارم میفرستم…
عصر دندانساز با نیشتر بلندی آمد و لثه مرا شکافت. شب خیلی بد گذشت و ناراحت خوابیدم.»(ص۵۸۰)
«دندان مبارک درد میکند. طرف صورت قدری ورم دارد.»(ص۵۸۶)
«امروز هم شهر ماندم. اصلاح دندان کنم. خانه دندانساز رفتم. نیشتر زد….
امروز بجهت درد دندان شهر ماندم. خانه دندانساز رفتم. خانه نبود منزل امدم. فرستادم دندانساز آمد. دوائی به دندان زد.» (ص۷۷۱)
دندانپزشکی زنان حرمسرا
میبینیم که دندانساز فرنگی درمان زنان پرتعداد حرمسرای شاه راهم بر عهده داشته است. البته در این کتاب صرفا از درمان امین اقدس زن سوگلی شاه یاد شده است که شرایط کار هم جالب توجه بوده است.
«در این بین دندانساز رسید. معلوم شد که امین اقدس دندان خود را میخواهد بکشد. اطاق اغابهرام که درش به دهلیز در اندرون باز میشود قرق شد. ماها بیرون رفتیم، دندانساز و حاجی عرب و اغابهرام ماندند.»(ص۴۹۳)
«دندانساز که بجهت دندان امین اقدس امروز باتلگراف احضار شده بود منزل من شام خورد»(ص۵۲۶)
«عصر از صدای دندان ساز که از شهر بجهت معالجه دندان امین اقدس امده بود بیدار شدم»(ص۶۰۳)
دندان کشیدن
کشیدن دندان تنها درمان دندانپزشکی غیرتخصصی آن روزگار بوده، چراکه از دلاکها و سلمانیها گرفته تا حکیمهای سنتی و طبیبهای درس خوانده اواخر دوره قاجار اقدام به کشیدن دندان میکردند. ۸
در این کتاب موردی را میبینیم که دکتر تولوزان پزشک مخصوص شاه دندان کشیده است و نیز در منابع دیگر این دوره اشاراتی به دندان کشیدن پزشکان از جمله میرزا زین العابدین حکیم داریم. ۹
اما ساخت دندان مصنوعی و جرمگیری و پاک کردن دندانها و ترمیم دندانها با نقره و ملغمه (به اصطلاح ان دوران) را تنها دندانسازان فرنگی قادر بودند انجام دهند. ۱۰
«… بخیال منزل علاالدوله که دندان درد دارد از منزل حرکت کردم… از شدت درد بیهوش بود….
حکیم طلوزان میگفت دندان علاالدوله را کشیده است.»(ص۲۳)
«میرآخور شاه هم ورود کرد. دو دندانش مدتی است درد میکند. فرستاد دندان ساز آمد دندانها را کشید.»(ص۵۵۷)
«دندان امین الدوله بشدت درد میکرد. یقین شدت کرد که ساعت ۳ مجبورا فرستادیم دندان ساز آمد و کشید تا آرام گرفت.»(ص۵۸۱)
«از انجا خانه دندانساز رفتم. دندان جلو را یکی کشیدم. همانطور با دهان خون آلود دربخانه رفتم.»(ص۵۹۸)
«دندان کرسی که مدتی لق بود دربخانه کشیدم…. بکمز هم دندان خودش را کشید.»(ص۶۰۸)
«من بواسطه درد دندان منزل ماندم. دندانساز امد. دندان را کشیدم.»(ص۷۷۲)
«دندانم بشدت درد میکند از دوطرف. طوری که هیچ غذا نمیتوانم بخورم. امروز صبح به خانه دندانساز رفتم که بلکه بکشد. نکشید.»(ص۸۶۵)
«امروز و سه روز قبل ازین بواسطه دندان درد دندان کشیدم.»(ص۹۷۸)
«هنوز در بستر خواب بودم که دندانم درد گرفت و کم کم شدت کرد…. تا صبح بیدار بودم و از شدت درد مینالیدم.
… خانه دندانساز رفته دندان را کشیدم و رفیق پنجاه و چهار ساله را از خود دور نمودم.» (ص۱۰۰۱)
«چند روز است که زرده زخم دماغ باز بروز کرده است. اما چندان شدت ندارد. میرزاعلی اکبرخان عقیدهاش این بودکه بواسطه دندان است. از ریشه بیرون آمده است. لهذا منزل شنیدر و دندانساز که زیر ده واقع شده است رفتم. هر دو گفتند باید کشید. دندان را کشیده منزل صدیق السلطنه آمدم.»(ص۱۰۲۹)
«عصر مجددا منزل دندانساز رفته دندان دیگر را که از دندانهای جلو است کشیدم.»(ص۱۰۲۹)
روایت همیشگی دندان دردها!
دندان درد بلای عام و گرفتاری همیشگی مردمان قدیم بوده است، از شاه گرفته تا گدا. در سندی مربوط به آمارگیری در سال۱۳۰۱ درد دندان را جزو بیماریهای عمده مردم برشمردهاند. ۱۱
اعتمادالسلطنه در جای جای خاطراتش از دندان دردهای خود، شاه و اطرافیانش از جمله مادرش و نیز حکیم طلوزان مینویسد. بجز کشیدن دندان و زالو انداختن در چند مورد از استعمال دارو و دواهایی برای کاهش درد دندان یاد میکند. در منابع دیگر هم از انواع داروها برای کاهش درد دندان نام برده شده است. ۱۲
«خدمت شاه رسیدیم. درد دندان شدت کرده بود که ناهار نتوانستند میل کنند…
شب دربخانه رفتم. درد دندان بسیار شدت کرده بود. باز شام نتوانستند میل کنند. خدا انشاالله صحت بدهد. اگر ممکن بود چهار دندان مرا بکشند و دندان شاه خوب شود حاضر بودم که شاه کسالت نداشته باشد.»(ص۳۳۲ و۳۳۳)
«صبح پیاده دربخانه رفتم. دندان شاه درد میکند. خیلی اوقاتشان تلخ بود.»(ص۵۳۲)
«دو ساعت بغروب مانده دربخانه رفتم. در بین راه دندانساز را دیدم. تعجب کردم. گفت دندان مبارکشان درد گرفته و مرا از شهر احضار فرمودند. جا و منزلی ندارنم. به تو پناه آوردم. او را منزل فرستادم.
خودم حضور همایون رفتم. خیلی از درد دندان ناله میفرمودند…»(ص۵۳۹)
«شب دندانهای بالا طرف راست درد خیلی سخت کرد و صدمه زد. تابحال این درد دندان را ندیدهام. اول دفعه است مبتلا میشوم.»(ص۵۸۰)
«صبح دندانم بشدت درد میکرد. دندان ساز آمد دوا گذاشت. اندکی بهتر شد.»(ص۵۸۰)
«عصر باز دندان بشدت درد کرد. شب از درد نخوابیدم.»(ص۵۸۰)
«خسته، کسل، با دندان درد شدید وارد منزل شدیم… شدت درد دندان افزود. چادر رفته قدری لودانم به پنبه آلوده زیر دندان گذاشتم. اندکی هم چرت زدم. ساکت شد.»(ص۸۹۲)
دندان عاریه
ساخت دندان مصنوعی در اواخر دوره قاجار در میان بزرگان و اشراف معمول و شایع شد و این در اثر ورود چند دندانساز خارجی به کشور بود. تا پیش از ان بطور سنتی علم و تجربه ساخت دندان مصنوعی در ایران وجود نداشت. روایات مختلفی در این دوره وجود دارد که پس از مدتی که مردم از گذاشتن دندان مصنوعی ابا داشتند این پدیده معمول شد و ابتدا افراد متمول و بعد سایرین با علاقه و ذوق زدگی به دندانساز مراجعه میکردند، در خاطرات و سفرنامههای بزرگان میبینیم که بسیاری از انها براس ساخت دندان حتی از جاهایی غیر از تهران به دکترهیبنت مراجعه کردهاند. ۱۳
در این کتاب در دو مورد با عبارت دندان عاریه به دندان مصنوعی هم اشاره شده است:
«میرزا زین العابدین خان موتمن الاطبا هفت دندان خودش را یکدفعه کشیده دندان عاریه بگذارد.»(ص۴۵۲)
«شاه سوال فرمودند که میرزاسیدرضا پیشکار بروجرد دندانش طبیعی است یا عاریه است؟
عرض کردم که از اسب زمین خورده دندانش شکسته شده عاریه گذاشته است».(ص۵۷۷)
منبع: